کتابهایم را بر هم می نهم
تا از آنها تختگاهی بیافرینم
و در این پست آباد، بر آن بایستم
تا تو
ـتنها تو!ـ
مرا ببینی!
ور نه شعر
جز خودزنی نامتناهی تازیانه نیست
در محکمه ای که قاضی و محکوم هر دو منم
و پُتککِ حکمم را
جز به مجازات خویش
بر میز نمی کوفم!
کتابهایم را بر هم می نهم
تا بر تختگاه خودساخته ام بایستم
و تو را
در مهتابی بالادست
بوسه ای بفرستم!
"یغما گلرویی"