دختران زردکوه

اجتماعی . اموزشی

دختران زردکوه

اجتماعی . اموزشی

چرا از یادت نمیبرم ؟!!!!!!!!!!!!!

کنده می‌شود از جا
هواپیما
مانندِ دلِ من
هنگام دیدن مهمان‌داری
که عجیب شبیه توست

مهمان‌دار می‌شدی اگر،
مسافران از تماشایت دل نمی‌کندند و

خلبان حتا
درِ کابین خود را نمی‌بست
تا هر از گاهی ببیندت
وقتی با لب‌خند
زیر سرِ پیرمردی خفته، بالشت می‌گذاشتی
همه لیوانی آب از تو می‌خواستند
و می‌دانستند
گرفتن آبِ طلب کرده هم از دست تو
مُراد است.

چرا از یادت نمی‌برم؟
چرا تو از پس هر چیزی سرک می‌کشی؟
چرا نمی‌توانم بی‌دغدغه باشم،
مانندِ مسافری که شانه به شانه‌ام خرناس می‌کشد؟
...

در دوهزار پایی کنار توام
حتا وقتی همان مهمان‌دار
با لب‌خند می‌پرسد:
«ـ چای یا قهوه؟»
و من
با خاطره‌ی چشمانت
قهوه‌ی تلخ می‌نوشم.


"یغما گلرویی"

(هواپیمای تهران-رم ، اسفند 1389)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.